زبانحال مسلم بن عقیل علیهالسلام قبل از شهادت
شاعر : وحید محمدی
نوع شعر : مرثیه
وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن
قالب شعر : مثنوی
آه، بد جور مرا کوفه به هم ریخت حسین همۀ شهر به یکباره سرم ریخت حسین
نیست پنهان ز تو، تنها شدهام در این شهر باورم نیست که بیجا شدهام در این شهر
تو نبودی که ببـینی چه شبی سر کـردم تا سحـر گـریه به تـنهایی حـیـدر کـردم
وای بـر من که به غـم صحـرا شـدهای بـاورم نیست که تو یکّـه و تـنها شدهای
کاش اینجا نرسی، کوفه پر از نیرنگ است کوچههاشان همگی مثل مدینه تنگ است
رفته از کـف همه تاب و توانم چه کـنم نامه دادم که بـیـا، دل نگـرانـم چه کـنم
نـگـرانـم نکـنـد زیـنـبـت ایـنـجـا بـرسـد تو نباشی و خودش بیکس و تنها برسد
نگـرانم چه کـنـم، پـیـرهـنـت را بـردار آه آقــای غــریــبـم کــفـنـت را بـــردار
چـند تا مـشک پُـر از آب بـیـاور حـتما آه لـب تـشـنـه شـدم، آب نـدادنـد بـه من
کوفه در فکـر اسیرند چه بد خواهد شد خیزران دست بگیرند چه بد خواهد شد
کـوفه از قهـقۀ حرملهها سرمست است کـمر قـتـلِ غـریبانۀ مهـمان بـسته است
|